بازگشت دوباره من بهمراه عشق ما دوتا "ارمیا جون"
سلام به همه دوستای مهربونم و همه اونایی که از دیرباز منو همراهی میکنن .
من یه مدتی نبودم آخه درگیر خونه تکونی برا ورود مسافر کوچولومون بودیم و تدارک اومدنش ، که بالاخره اومد و خونمونو پر از عطر گل کرد بعد از کلی انتظار پسر کوچولوی ما 11 فروردین 93 تشریف فرما شد و خیلی مهربون بدون اینکه مامانشو اذیت کنه مارو خوشحال کرد" بدون هیچ درد سری بدنیا اومد" اونشبو تو بیمارستان نخوابیدم و چشم ازش بر نداشتم عاشقش بودم دوس داشتم همش نیگاش کنم . یادش بخیر چه روزای خوبی بود درست یه ماهه بود ارمیا که بعد از یه اسباب کشی یکم سخت برا بابایی مستقر شدیم تو خونه ی خودمون و از مستاجری دراومدیم "خداروشکر" و بعد از اونم ارمیا جون و ختنه کردیم یکم درگیر بودیم و بالاخره بعد از اینترنت خریدن دو باره تو این خونه ،در خدمت شمام. فقط از روی خیلی ها شرمنده ام که بیخبر رفتم و نگرانشون کردم واقعا ببخشید. حالا عکسای پسر کوچولومونو میزارم تا روی ماهشو ببینید.