ارمیاارمیا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

عشق مادوتا

شروع سیسمونی

این وسایلو منو بابایی برا خریدیم امید واریم خوشت بیاد گلم.   عکسا رو تو ادامه مطلب میتونید ببینید. ...
28 آبان 1392

پسملی مامان 18 هفته و 4 روزش بود.

سلام پسملی مامان نفسم عشقم .15/8/92 بود که رفتم سونو شرمنده که از اونوقت تا حالانیومدم پیشت آخه سردردای شدیدی داشتم باید بیشتر استراحت میکردم اما الان که رفتی تو 20 هفته خدارو شکر سلامتم و توهم که همیشه خدا رو شکر هیچ مشکلی نداری و پیش میری به سمت به دنیا اومدنت . قشنگم 14/8/92رفتم دکتر اونجا صدای قلب نازتو برام گذاشت چقدر زیبا بود دوست داشتنی دوست داشتم تا صبح رو تخت باشم و به صدای قلب نازنینت گوش بدم درست مثل صدای پای اسب بود باباجون چون دیر اومد از سرکارش مجبور شدم با خاله فائزه برم دوتامون ذوق زده بودیم بعد دکترم برام سونو نوشت و منم فرداش رفتم سونو . 15/8/92 ساعت 10:30 صبح رفتم سونوی دکتر نقیبی یه یه ساعتی نشستم تا نوبتم شد خیلی هم خست...
25 آبان 1392

تولد تولد تولدت مبارک عشق من

چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوبتر که دنیای من شدی همسر خوبم تولدت مبارک . . . گوگولی مان دور روز پی ش تولد بابایی بود از طرف تو هم بهش تبریک گفتم الهی بابایی هزار ساله باشه همیشه برات یه بابای خوب و مهربون بمونه . سال دیگه همین موقع برای بابایی یه جشن سه تایی میگیرم اون موقع تو خیلی شیطون شدی آخه شش ماهته عزیزم ...
1 مهر 1392

تو زیبا ترین عشق منو بابایی

قشنگم امروز با بابایی رفتیم سونوگرافی باورم نمیشد. گریم دراومده بود ،،، دیدمت بالاخره اونی روکه تو وجودم حس میکردم دیدم چقدر قربون صدقت رفتم . بابایی رو هم صدا زدم . وقتی تو رو تو صفحه مانیتور دید اون دستا و پاهای کوچولوت ،چنان ذوقی زد که بیا و ببین . دکی گفت 10 هفته و 3 روزته . بازم خدا رو شکر بخاطر همه چیز. بابایی اینقدر خوشحال شد که تا از مطب اومدیم بیرون رفت تو یه مغازه برام یه کادو خرید و تا خونه همش میگفت خدا رو شکر .
21 شهريور 1392

این هفته ی نی نی من

سلام نی نی جونم شرمنده دیر سراغتو میگیرم بفکرتم اما باور کن چون سرکار میرم سرم شلوغه و یکم هم این اواخر اذیت شدم اینقدر که حالت تهوع داشتم اما من همه اینا رو بخاطر عشقم به جون میخرم قراربود عکس خوشملتو بزارم اما نشده بازم شرمنده میخوام برم امام رضا و به خاطر همه این الطافش که تو رو برای ما از خدا هدیه گرفته تشکر کنم میخوام بگم خدا جون هزاران بار شکرت میخوام تو رو هم تبرک حال و هوای امام رضا بکنم . راستی میخوام اولین کادومو هم برات بخرم . چی دوس داری ؟ هااااااااااان؟ حالا یه چیزی میخرم که به دردت بخوره . دوست دارم عزیزکم .بووووووووووووووووووووووووس فدات شم عجیجم ...
7 شهريور 1392

یه روز خوب دیگه با تو

سلام عزیزکم امروز خیلی حالم خوب بود و تا الان اصلا اذیتم نکردی گلم تو فقط موقع خوردن که میشه میای و مامان و قلقلک میدی .هنوزم وقت ناهار نرسیده پس هیچ مشکلی نیست. گوگولی من امروز یه روز بزرگتر شدی میخوای بدونی چه شکلی هستی تو دل مامانی؟ عکستو میزارم
28 مرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق مادوتا می باشد